به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «تاریخ ایران» کتابی ارزنده و درخور توجه از نشریات دانشگاه آکسفورد است. این کتاب در عین مجمل بودن، منبعی راهگشا، مفید و قابل اعتماد درباره تاریخ ایران است. آنچه این کتاب را از دیگر آثاری که در این زمینه نوشته شدهاند متمایز میکند نگاه یکسان آن به دورههای مختلف تاریخ ایران است. کتاب با مقالهای درباره دوران پارینه سنگی و ظهور شاهنشاهی هخامنشی آغاز میشود و با مقالهای با عنوان «ایران پس از انقلاب (۱۳۵۷-۱۳۸۸ ه.ش)» پایان میپذیرد.
این پژوهش در شانزده مقاله تخصصی که حاصل تلاش کارشناسان دورههای مختلف تاریخ ایران است اطلاعات مفید و ارزشمندی در اختیار علاقهمندان قرار میدهد و به بررسی جامع دنیای ایرانی (جیحون تا فرات) و تاریخ آن پرداخته و فراتر از مرزهای دولت ـ ملت کنونی سخن رفته است.
«فلات ایران از دوران پارینهسنگی تا ظهور شاهنشاهی هخامنشی/ کامیار عبدی»، «ایلامیان/ دانیل تی. پاتز»، «جامعه اوستایی/ پرودس آکتور شروو»، «شاهنشاهی هخامنشی (۵۵۰-۲۳۰ قبل از میلاد)/ علیرضا شاپور شهبازی»، «ایران در دوران اسکندر مقدونی و سلوکیان/ اوانجلوس ونتیس»، «شاهنشاهی اشکانی/ ادوارت دومبرووا»، «شاهنشاهی ساسانی (۲۲۴-۶۵۱ میلادی)/ تورج ساسانی»، «ایران در آغاز دوره اسلامی/ مایکل جی. مورونی»، «ایران در سدههای میانه/ نگین یاوری»، «مغولها در ایران/ جورج ای. لین»، «تیموریان و ترکمانان: گذار و شکوفایی در قرن پانزدهم م. نهم هـ.ق/ علی انوشهر»، «صفویان در تاریخ ایران (1501 ـ 1722 م/ 905 ـ 1135 هـ.ق)/ کاترین بابایان»، «حمله افغانها و برآمدن سلسلههای زندیه و افشاریه (1722 ـ 1795 م/ 1134 ـ 1209 هـ.ق)/ کامران آقایی»، «ایران در دوران قاجار (1796 ـ 1921 م/ 1210 ـ 1340 هـ.ق)/ منصوره اتحادیه نظاممافی»، «عصر پهلوی: مدرنیزه شدن ایران در بستر جهانی/ افشین متین عسکری» و «ایران پس از انقلاب (1979 ـ 2009 م / 1357 ـ 1388 هـ.ش)/ مازیار بهروز» فصلهای کتاب و نویسندههای مقالهها را معرفی میکند.
هدف اصلی این کتاب آن است که کتابهای تألیفشده درباره تاریخ ایران یا فقط بر دوره خاصی تأکید دارند یا به یک اندازه به همه دورهها نپرداختهاند. از اینرو نیاز به کتابی احساس میشد که تاریخ فلات ایران را بازنماید، از کسانی بگوید که در این سرزمین زیستند و مردند؛ خالقان فرهنگی که به طرق گوناگون در منطقه و قاره رسوخ کرده است. مؤلفان این کتاب میکوشند نهتنها تاریخ ایران عصر جدید، بلکه تا حد امکان کل تاریخ ایران را بازگو کنند. این نخستین و شاخصترین تفاوت این کتاب با کتابهای دیگری است که درباره تاریخ ایران نگاشته شده است. دوم آنکه متخصصان هر دوره با مقالات تخصصی در حوزه مطالعاتشان اطلاعاتی قابل فهم در اختیار دانشجویان و علاقهمندان قرار میدهند.
مؤلفان این کتاب مورخ، زبانشناس و متخصص در زمینه مطالعات ایرانی هستند. آنها کوشیدهاند چکیدهای از تاریخ و فرهنگ ایران را به شیوهای روشن و قابل فهم در اختیار مخاطبان قرار دهند. چهار سال طول کشیده تا کتاب به مرحله نهایی برسد. این کتاب، اثری ارزنده و درخور توجه از نشریات دانشگاه آکسفورد است. این کتاب با وجود مجمل بودن، منبعی راهگشا، مفید و قابل اعتماد درباره تاریخ ایران است. آنچه این کتاب را از دیگر آثاری که در این زمینه نوشته شدهاند متمایز میکند نگاه یکسان آن به دوره های مختلف تاریخ ایران است. کتاب با مقالهای درباره دوران پارینهسنگی و ظهور شاهنشاهی هخامنشی آغاز میشود و با مقالهای با عنوان ایران پس از انقلاب (۱۳۵۷ـ ۱۳۸۸) پایان میپذیرد. این پژوهش در شانزده مقاله تخصصی، که حاصل تلاش کارشناسان دورههای مختلف تاریخ ایران است، اطلاعات مفید و ارزشمندی در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
این کتاب در مقالههایی به بررسی جامع دنیای ایرانی (جیحون تا فرات) و تاریخ آن پرداخته و فراتر از مرزهای دولت ـ ملت کنونی رفته است. مرزهای کشورها و امپراتوریها در طول تاریخ دستخوش تغییر میشود؛ اما ارزشهای فرهنگی آنها در جایی که سدهها شکوفا بوده، طنین میافکند و باقی میماند. این چالشها نهتنها شالوده تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران را روشن میکند، بلکه پژواک آن را در دنیای فرهنگی گستردهتر ایران که شامل افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس است، نشان میدهد. هویت ایرانی که طی یک روند طولانی تاریخی شکل گرفته نیز فراتر از قلمرو امروزی کشور ایران ظهور و بروز پیدا میکند.
ایرانیان نهتنها شاید مدعی باشند برخی تاجیکها و افغانها ایرانی هستند، بلکه آسیای مرکزی را منطقهای میدانند که فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در آن شکل گرفت و تحول یافت.
در واقع نوعی احساس انسجام فرهنگی وجود دارد که این مردمان را بدون توجه به تغییرات سیاسی و زبانی که در دوران جدید رخ داده به هم پیوند میدهد. این کتاب پیچیدگی تاریخی ایران و ایرانیان را که بهتدریج و در ادوار مختلف شکل گرفته نشان میدهد. برای درک تاریخ و مردم ایران باید این تحولات و عناصر استمرار و تغییر آن را بررسی کرد. گذشته به شدت بر تعامل و رفتار اجتماعی و سیاسی امروزی ایرانیان سایه افکنده است. شاهنشاهی هخامنشی، ساسانی، فتوحات اعراب مسلمان و مغولان، و سلطه بریتانیا و روسیه و آمریکا همگی تاثیری انکارناشدنی بر روان ایرانیان نهادهاند. بدون دانستن تاریخ ایران نمیتوان ایرانیان را درک کرد، ایرانیانی که مانند بسیاری اقوام دیگر تاریخ خود را مقدس و چراغ راه آینده تصور میکنند.
ایران دولت ـ ملتی است که تا اوایل قرن بیستم آن را در دنیا به نام پرشیا [پارس] میشناختند. در غرب نام پارس اغلب یادآور دنیایی سرشار از اسرار، انحطاط و تجمل بود، تصویری که از زمان مؤلفان یونان باستان تا سیاحان عصر ویکتوریا ادامه داشت. فرش ایرانی، گربه ایرانی و خاویار ایران در میان دیگر اقلام، مترادف با پارسیان و ایران است. امروز ایران الگویی برای مبارزهطلبی در برابر غرب و امپریالیسم و مدافع دنیای اسلام و فلسطینیها در برابر تهدیدات و تحریمهای تلقی میشود. اما همه اینها گوشهای از تمدنی با تاریخ دورودراز و پیچیده است که ناظران امروزی را همانقدر مجذوب و متحیر میکند که گذشتگان را میکرد. به همین دلیل تاریخ ایران برای دنیای انگلیسیزبان جذاب و ارزشمند است.
واژه ایران و تصویری که ارائه میکند در اصل ریشهاش به زادگاه اسطورهای آریاییان برمیگردد. در اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان بهویژه در نیایشها و سرودهایی که خاص ایزدها آمده است، پهلوانان و پادشاهانی را مییابیم که قربانیهایی به آنها پیشکش میشود، از این رو آنها میتوانستند بر آنچه «گستره آریاییان» نامیده میشد حکومت کنند. این مکان در زبان اوستایی به نام اَرین وَئیجه معروف است، که در زمان ساسانیان به فارسی میانه ایرانویج نامیده میشد. در اوستا به عنوان جغرافیایی آریانام دهیونام، «سرزمین آریاییان برمیخوریم که ظاهرا بخش شرقی جهان بزرگتر ایرانی بوده است، همان اغانستان و ترکمنستان امروزی. اواخر عصر باستان برای اولینبار با اصطلاح دیگری روبهرو میشویم، ایرانشهر که در حال حاضر پیوند ویژهای با این فلات دارد.
ایرانشهر به معنی «سرزمین ایرانیان» است، و دستِآخر در سدههای ششم و هفتم میلادی کوتاهشده آن، ایران با شاهنشاهی ساسانی گره میخورد. این بدان معنی است که ساسانیان از سنتهای دین کهن خود برای نامیدن قلمروی استفاده کردند که بر آن سیطره داشتند. ایران نهتنها با دیوارهای مرزی و دفاعی در چهار گوشه آن تعریف میشد بلکه برای ایرانی بودن آداب و اصول فرهگی نیز اهمیت داشت. در ادبیات فارسی میانه با مردمی مواجه میشویم دارای «سرشت ایرانی» و «نگرش ایرانی» که آیین زرتشتی در ابتدا آن را شکل داد. اما در سدههای ششم و هفتم میلادی یهودیان؛ مسیحیان و زرتشتیان همگی به یکسان با ایران و ایرانی بودن تعریف میشدند.
طبق روایات مسیحی، سه مغ زرتشتی موبدان دین کهن ایران برای یافتن عیسی (ع) در بیتلحم که بسیار دور از آتشکدههایشان بود، ستارگان را دنبال کردند. مغان آتشکدههایشان و توانایی آنها در مشاهده ناشناختهها را از هرودوت گرفته تا مارکوپولو توصیف کردهاند. بزرگترین امپراتوری عصر باستان یکی از نیکخواهترین امپراتوریهای تاریخ، در ضورتی که امپراتوری خوبی وجود داشته باشد، از آنِ ایرانیان است. کوروش کبیر، بنیانگذار آن نقشه دنیا را تغییر داد و برای نخستینبار در تاریخ، جهان آفریقایی-آسیایی را به هم نزدیک ساخت. جانشینان او اولین نظام سیاسی در مقیاس جهانی را خلق کردند، سه نظام آبی باستان-تمدنهای سند، نیل و بینالنهرین-را زیر یک چتر گرد آوردند. بیانیه کوروش کبیر، استوانه کوروش، در میان اسناد باقیمانده از فاتحان جهان موردی استثنایی است که در آن صلح و عدالت میان اقوام و ادیان گوناگون را تحت حکومت استوار خود اعلام میکند. به همین خاطر است که در عهد عتیق از او با مهر تمام به عنوان «مسیح» خداوند یاد میشود و گزنفون وی را به عنوان موضوع اولین زندگینامه یونان برمیگزیند.
در سراسر دنیای باستان، ایرانیان را از لحاظ سیاسی با ترسی آمیخته به احترام مینگریستند، واقعیتی که بیشتر ناشی از جنگ دولتشهرهای یونانی برای استقلال از ایرانیان و از یکدیگر بود. از دیدگاه یونانیان آن زمان، پادشاهی بر ایرانیان فرمان میراند که جوهره مطلق سلطنت بود. این پادشاهان در کاخهایی افسانهای میزیستند، خوراک شاهانه میخوردند، بر بیشمار سپاهیان فرمان میراندند و نیمی از دنیا را تحت سیطره داشتند. ایرانیان باستان، از کوروش کبیر تا خشایارشا به دلایل نختلف در ادبیات کهن شناخته شده بودند و از آنها یاد میشد. در حالی که خشایارشا به دلیل تلاش برای فتح یونان منفور بود، گزنفون کوروش را به عنوان موضوع اولین زندگینامه یونان با نام کوروپدیا یا «کوروشنامه» برگزید. به تعبیری کوروش کبیر برای قدما، یونانیان و ایرانیان به یکسان همان انسان کامل بود. فتح امپراتوری ایران به دست اسکندر مقدونی در وهله اول باعث ویرانی و بعد نابودی تخت جمشید پایتخت معروف ایران شد. اما این فتوحات عامل درآمیختن یونانیان و ایرانیان در عصر هلنی نیز بود. بهگفته پییر بریان، پژوهشگر عصر هخامنشی، اسکندر آخرین پادشاه هخامنشی بود.
در قرن شانزدهم م/دهم ه.ق سلسله تازهای بر ایران حاکم شد که پیرو طریقت روحانی شیخ صفیالدین اردبیلی بود. صفویان خاستگاه کرد و آذری داشتند. قدرت ستیزهجویانه برخاسته از جمعیت دینیشان جمعیت اکثرا سنیمذهب ایران را با تعداد چشمگیری اقلیت یهودی، زرتشتی و مسیحی به یک امپراتوری شیعه تبدیل کرد که میان دو امپراتوری مسلح به سلاحهای باروتی عثمانی و گورکانی تحت فشار بود. در مکاتبات رسمی صفویان، قلمرو آنها ایران نامیده میشد. اصفهان پایتخت جدید که به زیبایی شهره بود، با بازارها، مساجد و باغهایش به یکی از عجایب جهان تبدیل شد. هنوز هم میتوان هنگام دیدار از اصفهان نوزایی فرهنگی صفویان را حس کرد. در زمانهای که اروپاییان به دنبال تثبیت قدرت خود در آسیا، آفریقا و آمریکا بودند، صفویان از ایران محافظت میکردند. در قرن هجدهم م/ دوازدهم ه.ق افغانها آخرین فرمانروای صفوی، شاه سلطانحسین، را از قدرت ساقط کردند و به حاکمیت صفویان پایان دادند.
از سده هفدهم م/ یازدهم ه.ق که اروپا به شرق گرایش یافت، مطالعه ایران یا پارس در آن زمان یکی از علایق پژوهشگران بوده است. روایات یونانی و رومی همراه با روایتهای جهانگردان اروپایی و مسافرانی که گزارشهای قدیمی راهنمای آنها بود، ایران را به مقصدی برای پژوهش تبدیل کرد. منافع استعماری و سیاسی روسیه، بریتانیا، فرانسه و آلمان و تمایل آنها به اعمال قدرت بر ایران شناخت آن را ضروری ساخت، زیرا سرزمینهایی که تحت تاثیر فرهنگ ایران بودند یا بخشهایی از جامعه متنوع آن محسوب میشدند در این زمان در دست اروپاییان بود. مثلا زبان رسمی هند که تا اواخر سده هجدهم م/ دوازدهم ه.ق فارسی بود به انگلیسی تغییر کرد. در قرن هجدهم م/ سیزدهم ه.ق قفقاز(شامل کشورهای کنونی ارمنستان، آذربایجان، گرجستان) را روسها قبضه کردند و در قرن بیستم م/ چهاردهم ه.ق بحرین از ایران جدا شد. به تعبیری مطالعه فرهنگ ایران به دلیل منافع اروپاییان در این مناطق و خود ایران بود. در دوره جدید توجه به ایران به صورت مستمر افزایش یافت، بهویژه کشف نفت در ایران این کشور را به قدرت منطقهای مهمی تبدیل کرد. با ایجاد کشوری مدرن و تشویق سلسله پهلوی برای مطالعه درباره ایران، پژوهشگران بیش از پیش به این کشور به عنوان یکی از کشورهای غیرعرب خاورمیانه علاقهمند شدند.
انقلاب اسلامی در ایران چرخشی تمام و کمال از سکولاریسم به اسلامگرایی بود و واکنشی در مقابل نفوذ سیاسی و اقتصادی دیرینه اروپاییان و آمریکاییان. تاکید ایران بر استقلال خود در مقابل بیگانه و قدرتنمایی آن در منطقه، این کشور را برای جامعه دانشگاهی جذابتر کرد. جایگاه آن به عنوان تنها دولت دینسالار در دنیای کنونی و در عین حال یکی از معدود کشورهای خاورمیانه با شکلی از حکومت انتخابی دلیل دیگر توجه دوباره به ایران بود. حکومت و سیاستهای منطقهای آن، تقابل لفظی با اسرائیل، مساله انرژی هستهای همگی ایران را به کشوری مهم برای مطالعه تبدیل کرد. برای درک این که چرا و چگونه این حوادث رخ داد یا رخ میدهد باید از تاریخ و سنن ایران اطلاع یافت. برای آنهایی که زحمت اطلاع از تاریخ ایران را به خود نمیدهند و تنها به اخبار کانالهای خبری عامهپسند و مفسران اکتفا میکنند ایران همچنان کشوری مرموز و درکناپذیر باقی خواهد ماند.
کتاب «تاریخ ایران؛ پژوهش آکسفورد» ویراسته تورج دریایی و ترجمه شهربانو صارمی در 488 صفحه، شمارگان 1100 نسخه و قیمت 85 هزار تومان از سوی نشر ققنوس به چاپ رسید.
نظر شما